سخنان مهم آیت الله موسوی اردبیلی؛ عذرخواهی دومین رئیس قوه قضائیه از مردم
تاريخ : 11 / 3 / 1391برچسب:, | 1:38 بعد از ظهر | نویسنده : محمدرضا

 ایشان گفت: اگر اشکالات و نارسائی‌هائی وجود دارد مسئولیت آن با ماست و ربطی به اسلام ندارد.

 دومین رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی صادقانه خطاب به مردم ایران و خانواده شهدا گفت: اگر بنده کاری کرده‌ام که نباید می‌کردم یا ترک فعلی کرده‌ام که باید انجام می‌دادم، از همه عذر می‌خواهم، از همه حلالیت می‌طلبم. من از طرف خودم حرف می‌زنم، به دیگران کاری ندارم. من از کارهای کرده و نکرده خودم نگرانم. اگر همه ما درست عمل کرده بودیم وضع این نبود. ولی گمان می‌کنم همه ما، همه مسئولین، از سابق تاکنون، باید از مردم عذرخواهی کنیم. ضرورت این کار البته برای مسئولینی که در لباس روحانیتند بیشتر است.

  

متن سخنان این مرجع تقلید به روایت پایگاه اطلاع رسانی ایشان چنین است:

 بسم‌الله الرحمن الرحیم

 امروز آخرین جلسه بحث ما در این سال تحصیلی است و آقایان فرصتی در پیش دارند تا سال آینده که معلوم نیست مقدرات الهی چه باشد و آیا بتوانیم باز هم به درس و بحث مشغول شویم یا نه؟ بنده می‌‎خواستم در این جلسه نکاتی را خدمت آقایان عرض کنم. البته مدتی است این مسائل ذهن مرا مشغول کرده است و این فرصت را برای طرح آن‌ها مناسب دیدم.

 اولاً، می‌خواستم عرض کنم تعطیلی دروس حوزوی در گرمای تابستان به معنای تعطیل تحصیل و تحقیق نیست. به کار علمی نباید مثل کار اداری نگاه شود، باید مسائل علمی به دغدغه‌های ذهنی ما تبدیل شود تا بتوانیم آن‌ها را به خوبی پی ‎گیری کنیم و به جایی برسانیم. شاید فرصت تعطیل دروس معمول، فرصت خوبی باشد برای مطالعه در زمینه‌هایی که فهم ما از اسلام به آنها نیاز دارد، ولی در ضمن دروس مرسوم کمتر مطرح می‌شود: از تاریخ و سیر و عقاید و تفسیر و اخلاق گرفته تا معلوماتی که شاید علوم اسلامی و حوزوی به شمار نیاید، ولی یک عالم اسلامی باید آن‌ها را بداند؛ از مسائل روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و امثال این‌ها، البته هر کس به فراخور زمینه‌ای که در آن کار می‌کند و علایقی که تعقیب می‌کند.

 بالاخره روزگار عوض شده، مخاطبان، آقایان مردمی هستند که غالباً تحصیل کرده‌اند و شاید تحصیلات عالیه دارند. نباید فکر کنند علمای دین از دنیا بی‌خبرند. مرادم فقط اطلاع از مسائل جاری و سیاسی دنیا نیست، بلکه مسائل عمیق تر، مسائل فکری مردم که از قضا در زندگی آن‌ها هم تأثیر دارد و در دیانت آن‌ها تاثیرگذار است.

 مسأله دیگر این که اگر روحانیت اعتباری دارد، مقبولیتی دارد، این اعتبار اصیل نیست، مال خود ماها نیست، این از جای دیگری است. این اعتبار مال دین است، مال پیامبر خدا (ص) و اهل بیت (ع) اوست. اگر مردم به روحانیت ارادت می‌‎ورزند، به واسطه این است که ماها را شاگرد مکتب امام صادق (ع) می‌دانند. ماها باید به لوازم این انتساب ملتزم باشیم. لازمه انتساب به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این است که خود را پاک گردانیم، خودخواهی و خودمحوری را کنار بگذاریم.

 اگر رفتار خارج از ضوابط تقوا و اصول مورد رضایت محمد و آل محمد (ص) از ما سر بزند، این می‌تواند در عقاید مردم، در اخلاق مردم اثر سوء بگذارد و مسئولیت آن بسیار سنگین است. مردم توقّع ندارند از من و شما رفتار خارج از حیطه تقوا و اخلاق اسلامی ببینند و حق هم دارند. توقع ندارند ببینند ما مبلّغ خودمان هستیم، اسلام را وسیله کرده‌ایم تا امور خودمان را پی بگیریم. اهل بیت (ع) هم استیکال به دین را مذمت کرده اند؛ استیکال به دین یعنی انسان دین را و ارادت مردم به دین را و اعتقادات مردم را نردبان ترقی خودش بکند.

 این وجوه شرعیه‌ای که مردم در اختیار ما قرار می‌دهند، ارث پدری ما نیست. این را می‌دهند که به اسلام خدمت کنیم. صاحب حقیقی این مال(عجّل‌الله تعالی فرجه الشریف) وقتی که به اراده خداوند متعال تشریف بیاورند، این اموال را صرف تقویت اسلام می‌کنند، صرف اعتلای مسلمین می‌کنند. آقایان چنین تشخیص داده‌اند که اگر طلاب علوم دینی با این مال تقویت شوند که بتوانند وقت بیشتری را برای درس خواندن اختصاص دهند، به اسلام خدمت خواهند کرد.

 البته وجوه شرعیه‌ای که به طلاب می‌رسد ناچیز است ولی همین هم به اعتبار خدمت به اسلام توزیع می‌شود. لذا آقایان محترم باید توجه داشته باشند ما در مقابل ولی‌الله اعظم(عجّل‌الله تعالی فرجه الشریف) مسئول هستیم. اگر درس خواندن ما به درد تقویت اسلام نخورد، به درد دینداری مردم نخورد، معلوم نیست چه وجهی پیدا می‌کند. از این ناحیه واقعاً باید نگران بود. ما اگر در لباس روحانیت هم نبودیم در قبال دین خدا وظیفه داشتیم، در مقابل همین نعمت‌های الهی موظف و مسئول بودیم، تا چه رسد به این که زندگی ما و اعتبار ما با خدمت به دین عجین شده است.

 البته روزگار ما هم روزگار دیگری شده است. در دوره طاغوت مسئولیت حوزه‌ها کمتر بود. امکانات در اختیار نبود. فشارها زیاد بود. زندگی طلاب در عسرت بود. صدای ما به مردم نمی‌رسید. در مقدرات زندگی مردم تأثیر چندانی نداشتیم. خون دل‌ها می‌خوردیم تا یک مجله راه بیفتد، تا یک کلاس در یک مسجد دائر شود، تا چهار تا جوان را بتوانیم جمع کنیم. به برکت انقلاب اسلامی فضا عوض شد. مردم به علما اقبال کردند، به حوزه‌ها اقبال کردند. مردم از مرحوم امام(اعلی‎الله‎مقامه) صداقت دیدند، دیدند برای دین کار می‎ کند، برای خدا کار می‌کند، لذا به او رو آوردند. جوان -هایشان را به میدان فرستادند. همه برکات این انقلاب هم مال آن صداقت‌ها و آن فداکاری هاست. خدا را هم شاکریم که این نعمت را به ما ارزانی داشته است. البته نگران هم هستیم نکند با سوء عمل خودمان این فرصت طلایی را از دست بدهیم.

 اگر این انقلاب ضایع شود، علاوه بر فرصت‌هایی که از یک ملت ضایع شده است، آبرو و اعتبار روحانیت شیعه هم مخدوش میشود. امروز ما از میراث آبرو و اعتباری بهره می‌بریم که طی قرن‌ها و با خون دل‌ها و مرارت‌ها فراهم آمده و خودخواهی ما یا کوتاهی ما یا بدون تأمل و تدبیر عمل کردن ما خسارت‌های سنگینی به بار می‌آورد. البته سنگ‌اندازی دشمنان و بدخواهان این انقلاب را هم نباید نادیده گرفت، ولی اگر خود ما درست عمل کنیم، هیچ عامل خارجی نمی‌تواند رابطه ما را با خدای تعالی و با مردم مسلمان خراب کند. آن چه نگران‌کننده است کارهایی است که عنایت حق تعالی را از ما بر می‌گرداند. خدای سبحان می‌فرماید: "ذلک بأنّ‌الله لم یک مغیّراً نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم". اگر عنایت خدا از ما برگشت، مردم هم از ما می‌برند. نه این که شخص من و جنابعالی مطرح باشیم، ممکن است مردم با رفتار من و شما از دین روی گردان شوند.

 البته حق این است که عمل ما و قصور و تقصیر‌های ما ربطی به مکتب نورانی اسلام و تشیع ندارد، ولی مع الاسف مردم این طور قضاوت نمی‌کنند. اگر از ما بدی ببینند به پای دین می‌گذارند. واقع این است که با همه برکاتی که این انقلاب و نظام داشته و دارد و مرهون فداکاری‌ها و خون‌های پاک است، قصور و تقصیرها هم زیاد است. گاهی کارهایی می‌کنیم که موجب یأس و بدگمانی مردم شده است. امروز جوان‌های زیادی اعتماد و علاقه شان سست شده است. ایمان‌هایی در معرض خطر است. این‌ها تلفات سنگینی است که باید جدی گرفته شود. اگر رفتار من، گفتار من، اخلاق و منش من، کوتاهی من، تزلزلی در ایمان حتی یک نفر ایجاد کرده باشد، کافی است که خواب از چشمم ربوده شود.

 بنده از اولی که با هزار سختی و مشقت، با هزار تهدید و فشار که در دوره رضاخان و پسرش وجود داشت، وارد عالم طلبگی شدم تا وقتی که فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی را شروع کردم، بعد هم که انقلاب پیش آمد و خواسته یا ناخواسته زیر بار مسئولیت رفتم، بعد هم که ممحّض در بحوث علمی حوزه شدم، چه آن زمان که مدارس مفید را در تهران راه ‎اندازی کردم، چه کانون توحید را، چه دانشگاه مفید را در قم و کارهای دیگری که انجام شده است، چشمم و امیدم به فضل و عنایت الهی بوده است. خواسته‌ام به اسلام خدمتی کرده باشم.

 فعالیت‌های حوزوی به همین نیت بوده، کارهای اجتماعی و سیاسی به همین نیت بوده است، همراهی با مرحوم امام قدس سره و انقلاب به همین نیت بوده است. اما حالا بعضی کارها و نتایج را که می‌بینم، نگران می‌شوم که نکند ما در انجام وظایفمان قصور یا تقصیری داشته ایم. آن روز که دوستان ما مبارزه می‌کردند، آن روز که فداکاری می‌کردند، خیلی بهتر از این را توقع داشتند. نکند فردا در مقابل خدای تعالی، در مقابل صاحبان حق در این مسیر، در برابر این ملت، شرمنده باشیم. عمر دنیا زود می‌گذرد و من در سن و سال و وضع و حالی هستم که باید بیش از شما به فکر باشم.

 می خواهم از این فرصت استفاده کنم و خطاب به ملت شریف ایران، به خانواده‌های شهدا، به جانبازان، به همه کسانی که زحمت کشیده‌اند، عرض کنم ما خیرخواهانه پا در این راه گذاشتیم، اما شاید کوتاهی کرده ‎ایم، شاید غفلت کرده ایم. اگر مشکلات و نارسایی‌هایی که هست به من مستند است، از همه عذر می‌‎خواهم. ما دلمان می‌خواست و می‌خواهد که ملت ما سربلند باشند، اخلاق و ایمان در میان جامعه ما رونق داشته باشد، ملت ما خوب زندگی کنند. اگر بنده کاری کرده‌ام که نباید می‌کردم یا ترک فعلی کرده‌ام که باید انجام می‌دادم، از همه عذر می‌خواهم، از همه حلالیت می‌طلبم. من از طرف خودم حرف می‌زنم، به دیگران کاری ندارم. من از کارهای کرده و نکرده خودم نگرانم. اگر همه ما درست عمل کرده بودیم وضع این نبود. ولی گمان می‌کنم همه ما، همه مسئولین، از سابق تاکنون، باید از مردم عذرخواهی کنیم. ضرورت این کار البته برای مسئولینی که در لباس روحانیتند بیشتر است.

 عذرخواهی و حلالیت طلبی از ذوی الحقوق، سنت و سیره حسنه است. مردم ما می‌بینند ما خطاهای خودمان را، قصور و تقصیرهای سنگین خودمان را به روی خودمان نمی‌آوریم و حتی گاهی‌ اوقات طلبکار هم می‌‌شویم! اما رئیس فلان کشور یا وزیر بهمان مملکت به خاطر یک اشکال که ممکن است به نظر ما مهم هم نباشد، عذرخواهی میکند. وقتی‌ ما چنین عمل می‌کنیم، مردم از کجا بفهمند که این سنت حسنه، دستور اولیاء معصومین (ع) است. حضرت امیرالمؤمنین (ع) به حاکم منصوبش دستور می‌دهد که اگر مردم گمان خطا و اشتباه و ظلم بر تو داشتند به ایشان توضیح بده، عذر خود را برای آنان بیان کن. رسول خدا (ص) با آن عظمتش، بنا به نقل مشهور، از مردم حلالیت طلبید و در مقابل ادعای یک نفر آدم عادی برای قصاص آماده شد. همه می‌‌دانیم که به نص قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام معصومند و از آن‌‌ها گناه یا خطایی سر نمی‌زند. این که آن حضرت چنین کاری کرده است، شاید می‌خواسته به ما یاد بدهد که در برابر مردم چگونه عمل کنیم.

 بگذارید مردم این‌ها را از ما هم ببینند؛ در ما حس مسئولیت ببینند. ببینند که ما خود را در برابر آنان مسئول می‎ دانیم، آن‌ها را ولی نعمت خود می‌دانیم. مگر امام نمی‌فرمود این مردم ولی نعمت ما هستند. مگر ما از پیامبر خدا (ص) و ائمه (ع) بالاتریم؟. آن‌ها پاک و معصوم بودند و ما خطاکار و گنه کاریم. این چیزهایی که در سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) آمده، برای این نیست که آن‌‌ها را فقط در منابر یا سخنرانی‌ها برای مردم تعریف کنیم؛ بلکه باید پیش از همه خودمان به آن‌‌ها عمل کنیم. پس صادقانه به اشکالات اقرار کنیم و از خطاها عذرخواهی کنیم، تا صداقت ما دل مردم را گرم کند.

 از این نترسیم که ما را متهم به عوام فریبی کنند. مردم از کلام ما، لحن صداقت را می‌فهمند. اگر صادقانه عذرخواهی کنیم و درصدد تدارک ما فات باشیم، مردم می‌فهمند، خدای تعالی هم یاری می‌کند. نکند خدای ناکرده از این همه تلاش و فداکاری نتیجه مطلوب نگیریم. نکند فردای قیامت پشیمانی و شرمندگی بر ما عارض شود. نکند آیندگان از ما به بدی یاد کنند. ذکر خیر بندگان اماره صلاح و سداد حکمرانان است.

 نکته‌ای نیز باید در این جا عرض کنم و آن این که متأسفانه برخی از افراد، کورکورانه با تقلید از برخی اعمالی که در کشورهای غربی مد شده، برای این که خود را متمدن و پیشرو نشان دهند، مرتکب رفتارهایی می‌شوند که هیچ -گونه توجیه عقلی و منطقی ندارد. اگر کسی اعتقادات ما را قبول ندارد، خوب نداشته باشد، ولی این مجوز اهانت و هتک حرمت نیست. آزادی بیان در هیچ منطق و فرهنگی به معنای آزادی اهانت نیست. در کشورهایی هم که خود را داعیه‌دار آزادی می‌دانند، گاهی اوقات برای اهانت به افراد مجازات‌هایی را در نظر می‌گیرند که شاید اگر فرد اهانت‌کننده به جای اهانت صدمه‌ای جسمی و جانی وارد کرده بود به آن مقدار مجازات نمی‌شد. مگر می‌توان گفت که اهانت به یک انسان مجاز نیست ولی اهانت به اعتقادات مبلیون‌ها انسان مجاز و بی‌اشکال است. کدام عقل و منطقی این را قبول می‌کند؟!

 البته این به معنای مجاز نبودن نقد عقاید ما نیست. ما از این که کسی بیاید و با بیان منطقی بخواهد با ما در خصوص عقایدمان بحث و گفتگو نماید استقبال می‌کنیم و سیره ائمه اطهار (ع) و علمای امامیه همواره بر همین منوال بوده است، اما فاصله بین نقد علمی و اهانت زیاد است و مردم خود به راحتی می‌توانند فرق بین این دو را تشخیص دهند. به مردم عزیز هم عرض می‌کنم این اشکالات و نارسائی‌هایی که می‌بینند، این‌ها از ماست و مسئولیت آن هم با ماست. این‌ها ربطی به خدا و اسلام و تشیع و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد.

 اگر مردم به خاطر این مشکلات به من و امثال من تندی کردند، جای گله ندارد، اما اگر خدای ناکرده به دین و پیامبر (ص) و ائمه (ع) جسارت شد، باید متوجه بود عذری در این مورد پذیرفته نیست و باید پاسخ گوی آن در پیشگاه خدا و رسولش باشند.

 انشاء‌الله که همه شما موفق باشید و اگر به فعالیت ترویجی و تبلیغی مشغول شدید با کلامتان و بخصوص با عملتان این مردم شریف را به دین و ایمان نزدیک‌تر کنید.


این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: